سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ما تکیه گاه میان راهیم . آن که از پس آمد به ما رسد ، و آن که پیش تاخته به ما بازگردد . [نهج البلاغه]
 
شنبه 101 خرداد 21 , ساعت 11:6 عصر

عزیزی از آیینه جویا شد..گفتمش آیینه راز خودخواهیست ،راز سفر به اعماق وجود است چون سفر آغاز کنی به درونش ..گفت راز آیینه را باز کنیم ..به آیینه نگریستیم که در حضور ما پر بود از تصویری آن قاب خالی...به ما تنها یک منعکس کننده تهی

گفتیم دل  آیینه ای تهیست گر به اسارت ذهن تن نهد ..آیینه دل را باید رو به خدا گشود تا از تهی بودن به معنای نیستی برسی به آن بودن به معنای جاودانگی و حضور....و این آغازی بود بر نوشتن

خودخواهی آن است که عشق بیافشانیم و خواستار آن باشیم که عشق دریافت کنیم آنچنان که عشق در ذهن و قلب ما نقش بسته .یعنی من با عشق غذایی آماده کنم غذایی که خودم خیلی دوست دارم عاشقشم و انتظار داشته باشم که نفر مقابل از خوردن آن نهایت لذت را ببرد غافل از اینکه او اصلا علاقه ای به این غذا ندارد .بیایید آنگونه که عشق در دل ما نقش بسته با تعریفی که در نزد ما دارد را بی پروا بروز دهیم و پذیرای عشقی باشیک که دیگران با تعریفی که از عشق دارند نثار ما میکنند.

دلم یک آیینه ست

در رقص دل انگیز تو که در وجودم

به شانه ایستاده

امواج گیسوانش را

دلم یک آیینه ست

گاهی با غبار دلتنگی

گاه زنگاری از گذر دور زمان

کافیست

چشم در من بگشایی

تا به نگاهت صیقل یابد وجودم

گفتی مهتابم

گفتمت آری مهتاب

که تو آفتابش باشی تا بتابد

تا همیشه

که از بازتابش تو در وجودم

موج حاصل گردد به دریا

مروارید در صدف

دلم یک آیینه ست

بی تو چه تهی گشته

قاب خالی وجودم

بلیط هواپیما تهران به نجف



لیست کل یادداشت های این وبلاگ